مهربان! متشکرم...
«تقدیم به دوست عزیزم که نگاهش در تاریکی بیکسیهایم طلوع کرد»
تمام حرفهای بی کسیم را به تو می گویم
تمام راه را رفتم اما بیراهه بود
و من فکر کردم که راه راسته
دوباره بر گشتم
مهربان! متشکرم که مهرت را بر من افکندی تا در میانه تاریکی ببینم که در چاه افتاده ام...
متشکرم که دستم را گرفتی تا از زمین بلند بشم
از بابت همه محبتات متشکرم
کمکم کن برای همیشه
کمکم کن تا دیگه بیراهه نرم
کمکم کن تا دستم تو دست هر کسی نذارم
برای همیشه
برای همه عمرم
دستهایم را بگیر خورشیدسان
تا بمانم بر مدار
عشق من...
نوشته شده توسط محمدرضا در یکشنبه 86/1/5 و ساعت 2:55 عصر |
نظرات دیگران()